سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستیز ، تدبیر را باطل کند . [نهج البلاغه]
کشکول عشق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خاطرهء اون شب

اون روزا یادش بخیر .
بیشتر از ده سال از اون وقتا گذشته ولی انگار همین دیروز بود.
بچه های پاک و زلال
میشد صفا وپاکی رو تو چهره هاشون دید.
بر وبچه های بسیجی هیئت محبان زهرا رو میگم . همونایی که شبای چهار شنبه جمع میشدیم وزیارت عاشورا می خوندیم.
و اما اون شب
اون شب مجلس خونهء مادر یک شهید بود .
اول مجلس دیدیم گردانندگان مجلس یک حال دیگه ای دارن حموم رفتن ولباسای دیگه ای تن کردن وخلاصه یه جورای دیگه ای شدن.
مجلس شروع شد .شاید تو عمرم چنین مجلسی ندیده باشم.
وسطای مجلس دیدیم یه نفر میکروفنو دست گرفته وخیلی سوزناک داره با امام زمان درد ودل میکنه.
هی گریه میکنه و اشک میریزه.
اشتباه نمی کردم او حجه الاسلام والمسلمین اختری امام جمعهء سمنان بود.
ایشون گفتن که مادر شهید حضرت ولی عصر رو تو خواب دیدن که بهشون فرمودند امشب که زیارت عاشورا تو خونتون برگزار میشه منم میام.
خلاصه اون شب هر کس گوشه ای با آقاش خلوت کرده بود.
شاید اون شب یک نقطهء عطفی شد تو زندگی ما که اونجا بودیم نمیدونم.
البته بعضیا توفیق دارن آقا رو هم تو مجالس میبینن .
من که چنین توفیقاتی ندارم.
خداوند  شناخت حق اهل بیت رو به همهء ما عنایت کنه.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » منتظر قائم ( دوشنبه 85/11/23 :: ساعت 9:25 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بعد از 7 سال
کودک عشق
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 37
>> مجموع بازدیدها: 97556
» درباره من

کشکول عشق
منتظر قائم
یک مسافر دنیا مثل شما که فکرای قشنگی داره . برای یه زندگی عالی زیر سایهء آقامون اینجا و اونجا.

» پیوندهای روزانه

محمد علی مقامی [210]
نسیمی از بهشت [266]
سوزن بان [263]
[آرشیو(3)]

» آرشیو مطالب
اخلاقی
اعتقادی
خاطرات
درد دل
مقدمه
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
خاطرات آقای لطیفی

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب